رمان شبح اپرا اثر گاستون لورو، داستان دلباختگی دخترکی ساده به «فرشتهی موسیقی» است، داستان شبحی خوفناک که در سردابههای اپرا مسکن گزیده و تنها برای شنیدن نالههای «فاوست» به روی زمین می آید، داستان عشقی تلخ که در آن، شناختن عاشق ویرانگر است. سالهاست که مردم با شبح اپرا، این عاشق مخوف، آشنایند و بر عشق نافرجام و سرنوشت شوم او گریسته اند.
کاپاک ریمی با هدف موفقیت در دنیای گانگستری وارد شهر می شه و با اتفاقات عجیبی مواجه می شه: کشیش های کوری که به هنگام مه دیده می شن,کشته شدن دایی اش به دستور کاردینال,ناپدید شدن دوستانش طوری که انگار هرگز وجود نداشته اند و ....
اینم لینک دانلود از خوندنش پشیمون نمیشید . نظر فراموش نشه
تایپ شده توسط :کتاب وحشت خانه
پیشنهاد می کنم بخونید. یه داستان فانتزی جذاب و طنز آمیز
و پر از ماجراهای عجیب و غریب
این مجموعه پنج جلده که فعلا کتاب اولش رو تایپ کردم.
آرمنتهی جنزده در خانهای اسرارآمیز و قدیمی زندگی میکند. عمه تبیِ بد اخلاق، گیر داده که این خانهی عزیز را بفروشد. آرمنته برای جلوگیری از این کار، با زره تسخیر شدهای به نام سِر هوریس و روح پسر بچهای به نامادموند دست به یکی میکند و نقشهای ترسناک میکشد که اگر عملی شود...
ترجمه: زندگی پیشتاز
خلاصه کتاب :
در ابتدای داستان می بینیم که راهنمای یک تور توریستی در مورد قصر لالوری ها حرف می زنه ، اینکه در نیمه های قرن هجدهم تعداد زیادی از برده ها توسط لوییس لالوری و همسرش دلفاین شکنجه و خورده شدند ، که در ادامه داستان می فهمیم که لوییس و دلفاین غول هایی هستند که در زمان حاضر دوباره به نیواورلئان برگشتند و در حال کشتارند اما بونس که یه خون آشام هست و ...
تایپ این کتاب مال خودمه
لطفاً آپلود نکنید
ممنون در صورت این که می خواهید این کتاب رو تو وبلاگتون بزارید ذکر منبعو فراموش نکنید.
اسپنسر ترنر اخیراً وسیله جالبی به نام مویه کش خریده است.این طور که فروشنده گفته بود این دستگاه
باید به اسپنسر امکان دهد مویه های اشباح و ارواح را دریافت کند . اسپنسر با تمام وجود دوست دارد با
دنیای ارواح تماس برقرار کند . مشتاقانه منتظر است که دستگاه جدیدش را امتحان کند . اما ... اسپنسر
به زودی فریادهای ناشی از ترس خود را خواهد شنید چون وقتی دستگاه را روشن می کند،در را به روی
تالار وحشت ...گشوده است.
ترجمه:غلامحسین اعرابی
لینک ها تغییر کردند حالا با پیکو فایل دانلود کنید
نظر فراموش نشود
دختری 19 ساله به نام زینب با جن ها در ارتباط است او می گوید که بعد از چندی این جن ها باعث آزار و اذیت او و مادرش شده اند . خانه آنها در یکی از محله های جنوب تهران است . و حالا گفتگوی زینب را بشنوید:
بقیه داستان در ادامه مطلب ...وا یییی.....
چه کسی تاکنون یک یا دو تا از این داستان های ترسناک شهری را نشنیده است؟ هر افسانه ای، می تواند کمی حقیقت را درون خود داشته باشد. حتّی اگر نمی توانید یک افسانه را به طور کامل باور کنید، آن را خوانده و امتحان کنید، و دقّت کنید که آیا موهای بدنتان سیخ نمی شود. برخی از افسانه های شهری پشت درهای بسته و جلوی آینه ها و در تاریکی کامل ساخته شده اند.
افسانه شهری: نوزاد آبی
برای آنکه این افسانه را به مرحله اجرا در آوریم، باید به درون حمام روید، در را ببندید، و چراغ ها را خاموش کنید. برای آغاز یک افسانه ترسناک، این فاکتورها کافی است. البتّه این بستگی به اندازه حمام شما و کوچک بودن آن و اینکه شما تا چه حدّ از مکان های بسته می ترسید. گام بعدی این است که وانمود کنید، در حال تکان دادن یک عروسک هستید، در حالیکه سیزده بار عبارت نوزاد آبی را زیر لب زمزمه می کنید. با این کار، یک نوزاد ظاهر شده و شما را خراش می دهد. هنگامی که این اتفاق افتاد، شما باید عروسک را انداخته و فرار کنید. زیرا اگر این کار را انجام ندهید، زنی ظاهر خواهد شد و چنان فریادی خواهد زد که بر اثرش، تمام شیشه ها می شکنند. "نوزاد را به من بده!" اگر نوزاد را به او پس ندهید، به دست او کشته خواهید شد. حال، آیا جرات تکان دادن یک عروسک را دارید؟
افسانه شهری: ماری خون آلود
گفته می شود که دو نوع از این افسانه شهری وجود دارد. مطمئنم هر یک از این دو، به اندازه کافی قدرت ترساندن شما را دارد. خوب است شب هنگام و زمانی که تنها در خانه نشسته اید، آن را امتحان کرده و میزان ترس درونی خود را بسنجید.
این داستان نیز به مانند قبلی، از پایه مشابهی برخوردار است. داستان دختری است که مرده به خاکش می سپارند، امّا در واقع زنده است. او تلاش می کند تا خود را از درون تابوت بیرون کشیده و فرار کند، امّا نمی تواند. هنگامی که پدر و مادر او حس می کنند که ممکن است دخترشان را زنده به خاک سپرده باشند، قبر را حفر کرده و جای خراش های ناخن های دختر را بر جای جای تابوت دیدند. خراش هایی که نشان از تلاش دختر برای رهایی داشت.
اولین روشی که می توانید ماری را ظاهر کرده و با او ملاقات کنید:
هنگامی که سیزدهم یک ماه در روز جمعه افتاد، تمام چراغ ها را در خانه خود خاموش کنید. به سمت حمام بروید، آب را باز کرده، و وان را بشویید. سپس، پنج بار به آینه و پنج بار به "ماری خون آلود" نگاه کنید. او ممکن است تنها در آینه ظاهر شود و سعی کنید چراغ ها را سریعا روشن نمایید، زیرا شاید ماری از پشت به شما نزدیک شده و با چاقو زخمی تان نماید.
در روش دوم می توانید از ماری التماس کنید که به دیدارتان بیاید:
باید به تنهایی و در تاریکی جلوی آینه بایستید. هنگامی که سه بار عبارت "ماری خون آلود" را زیر لب زمزمه کردید، در محلی که قرار دارید بچرخید. پس از این که سه بار این کار را انجام دادید، ماری خون آلود در پشت شما و در آینه ظاهر خواهد شد و شما را تا حدّ مرگ خواهد ترساند.
من فکر می کنم بیش از یک روش برای دیدن ماری خون آلود وجود دارد.
افسانه شهری: مرد آب نباتی
هنگامی که خواستید با مرد آبنباتی ملاقاتی را کنید، بسیار مراقب باشید. زیرا اگر کسی بتواند این کار را انجام دهد، مرد آبنباتی می تواند هر کاری را انجام دهد.
هنگامی که در حمام هستید، حتما تمامی چراغ را خاموش کنید. به درون آینه نگاه کنید و نام "مرد آبنباتی" را پنج بار صدا بزنید. سپس، یک جفت، چشم های قرمز درخشان خواهید دید که از پشت نظاره گر شما هستند. به محض آنکه آن چشم های هراسناک را دیدید، چراغ ها را روشن کرده و به روشن ترین نقطه اتاق بروید. زیرا اگر این کار را نکنید، او از درون آینه بیرون آمده و شما را خواهد کشت.
افسانه شهری: بانوی سپیدپوش
آیا به تازگی یکی از کسانی را که دوست داشته اید، از دست داده اید؟ بانوی سپیدپوش به شما روشی را نشان می دهد تا بتوانید آنها را ببینید.
به تنهایی داخل حمام شده و چراغ ها را خاموش کنید. پنج بار بچرخید و عبارت بانوی سپیدپوش را تکرار کنید. به سمت مخالف چرخیده و پنج بار نام کسی را که از دست داده اید و آرزوی دیدنش را دارید، تکرار کنید. پس از اینکه نام آنها را صدا زدید، در آینه آنها را خواهید دید.
روش بدی نیست تا با دوران قدیم ارتباط برقرار کنیم؟
حال که با روش های مناسب برای دیدن این افراد آشنا شدید. یک بار امتحان کنید. ببینید تا چه حدّ ممکن است ترس وجودتان را فرا بگیرد.
خلاصه کتاب:جیمز باند-مامور 007 سازمان جاسوسی انگلستان بیمار و کسله.رئیسش ام اونو به بیمارستان طبیعی ای میفرسته تا تجدید قوا کنه.اما تروریسم و دشمنان همونجا هم دست از سر باند بر نمیدارند و ماحراهای عجیبی پیش میاد.